تولید محتوا برای مواجهه با جنگ، بخشی از زبان شبکه‌های اجتماعی

استفاده از تولید محتوا برای مواجهه با جنگ، به بخشی از زبان پلتفرمی و به گویشی خاص تبدیل شده است که به‌ویژه در میان «نسل زد» در تیک‌تاک، روشی برای دیده‌شدن و کسب توجه است.

به گزارش تحریریه، «موا اریکسون کراترک» از گروه مطالعات فرهنگ و رسانه، دانشگاه «اومئو» سوئد و «تام دیوون» از گروه خبرنگاری و ارتباطات، دانشگاه «عبری اورشلیم» رژیم صهیونیستی طی مقاله‌ای با عنوان «ظهور اینفلوئنسرهای جنگ» به نقش افراد تاثیر گذار در شبکه‌های اجتماعی در شرایط جنگی می‌پردازند. قصد داریم این مقاله ۳۰ صفحه‌ای را که به صورت مصداقی به جنگ اوکراین و فعالیت افراد تاثیرگذار در شبکه‌های اجتماعی طرفدار این کشور پرداخته است را طی چند بخش به صورت کامل منتشر کنیم.

بخش‌اول، بخش‌دوم و بخش‌سوم این گزارش پیشتر منتشر شده؛ در ادامه بخش‌چهارم آمده است:

تولید محتوا برای مواجهه با جنگ، بخشی از زبان شبکه‌های اجتماعی

بازنمایی‌های جنگ از سوی اینفلوئنسرهای کاربرمحور

اینفلوئنسرهای جنگ، کاربر محور با خلاقیت خود، مناطق جنگی را از طریق سه نوع محتوای متمایز در تیک‌تاک به تصویر می‌کشند:

۱- دید از زاویه اول‌شخص: به‌عنوان شاهد، مخاطب را در تجربه زیسته سازنده غوطه‌ور می‌کند و از طریق روایت‌گری شخصی، پیوندی مستقیم و همدلانه با واقعیت‌های جنگ برقرار می‌سازد.

۲- بازنمایی مناطق جنگی به‌شیوه رایج: با بهره‌گیری از طنز و روش‌هایی که مخاطب زیادی در شبکه‌های اجتماعی دارند، خشونت جنگ را با زبان عامه‌پسند فرهنگ دیجیتال درآمیخته و آن را هم سرگرم‌کننده و هم قابل‌اشتراک می‌سازد.

۳- سیاست‌-سرگرمی: رویکرد تولید محتوای جنگ با رویکرد سرگرمی نشان می‌دهد چگونه زبان جنگ با سرگرمی و نقد سیاسی ترکیب می‌شود تا با استفاده از ویژگی‌های تعاملی تیک‌تاک، مخاطبان جهانی را درگیر و گفت‌وگو ایجاد کند.

هر یک از این رویکردها، ماهیت صوتی-تصویری گزارش‌های جنگی را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد بازتعریف می‌کنند، با تلفیق روایت‌های شخصی، ارجاعات فرهنگی و تعامل اجتماعی، نگاهی چندلایه به صحنه‌های مناطق جنگی ارائه می‌دهند.

دید از زاویه اول‌شخص: پلتفرم‌ها الگوهای ارتباطی و پویایی‌های اجتماعی خاص خود را فراهم می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بارز تیک‌تاک، فرمت دید اول‌شخص است که نقش مهمی در شکل‌دادن به ویدیوهایی دارد که دیدگاه‌های شخصی سازندگان را نمایش می‌دهد.

زیباشناسی دید اول‌شخص ریشه در سینمای کلاسیک دارد و به مخاطب این امکان را می‌دهد تا صحنه را از نگاه شخصیت خاصی تجربه کند. در حوزه دیجیتال، دید اول‌شخص به‌عنوان قالب رایج در وبلاگ‌ها برای نمایش افکار درونی و گفت‌وگوی ذهنی استفاده می‌شود. اما در تیک‌تاک، دید اول‌شخص اغلب از تمرکز سنتی بر دیدگاه شخصیت اصلی یا تجربه سازنده فاصله می‌گیرد. در عوض، از دیدگاه افراد دیگر روایت می‌شود، افرادی که ممکن است در قاب تصویر حضور نداشته باشند اما سازنده با روایت یا بازیگری آن‌ها را مجسم می‌سازد.

این قالب که به‌عنوان ویژگی خلاقانه اجتماعی توصیف شده است، در فضای مشارکتی تیک‌تاک رونق دارد؛ جایی که سازندگان از کنش‌های اشتراکی و تعاملات جمعی بهره می‌برند. این پویایی همکاری‌محور، تکنیک‌های روایت‌گری را تقویت کرده و تأثیر آن را فراتر از سازنده منفرد گسترش می‌دهد.

در زمینه جنگ، قالب دید اول‌شخص ابعادی جدید می‌گیرد و به ریشه‌های اصلی‌اش بازمی‌گردد، جایی که سازندگان، تجربه‌های زیسته‌ی خود را مستند کرده و تصاویری خام و بی‌پیرایه از مناطق جنگی ارائه می‌دهند.

با بهره‌گیری از قالب دید اول‌شخص، آن‌ها با استفاده از ساختار روایی آشنا و زبان صوتی-تصویری قابل‌ درک، با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند. این قالب به ابزاری قدرتمند برای روایت‌گری شخصی تبدیل می‌شود که بیننده را درگیر کرده و همدلی ایجاد می‌کند. مثالی از این دست، ویدیویی است که در آن سازنده، خود را نشان می‌دهد که با صدای آژیر حمله هوایی از خواب می‌پرد؛ لحظه‌ای که اضطراب را به‌وضوح نشان می‌دهد. گرچه این ویدیو بازسازی‌شده است، اما با استفاده از قالب دید اول‌شخص، داستانی واقعی و ملموس از واقعیت پشت دوربین را بازتاب می‌دهد.

او این صحنه را با صدای هشدار معروف در تیک‌تاک ترکیب کرده و آن را با کپشن «صدای بیدارباش صبحگاهی در اوکراین» منتشر می‌کند. این ترکیب، تجربه زیسته اوکراینی‌هایی را بازتاب می‌دهد که با صدای آژیر از خواب بیدار می‌شوند و همچنین فضایی فراهم می‌آورد که دیگر سازندگان بتوانند لحظاتی مشابه را بازگو کنند.

هرچند که این ویدیو بازنمایی دراماتیک جنگ نیست، اما واقعیت‌های روزمره در مناطق جنگی را که اغلب در رسانه‌های جریان اصلی نادیده گرفته می‌شود به‌خوبی به تصویر می‌کشد. مثال دیگر، زنی است که از اوکراین به اسپانیا مهاجرت کرده و محتوای خود را حول تجربه فرار و روایت آن ساخته است. او ترکیبی از تصاویر ویرانی و بازتاب‌های شخصی را به‌صورت متنی درون ویدیو نمایش می‌دهد و زاویه‌ای عمیقاً انسانی از آوارگی و بقا ارائه می‌دهد.

روایت‌های دید اول‌شخص این سازنده و دیگران، تلفیقی از خبرنگاری شهروندی (ثبت لحظات نادیده از جنگ)، عکاسی جنگی (مستندسازی زندگی غیرنظامیان) است که تجربه زیسته قربانیان جنگ را به اشتراک گذاشته و بازسازی می‌کند.

با مهارت در تولید محتوا، این سازندگان با تکنیک‌های صوتی-تصویری پیشرفته، سفرهای پرآشوب خود را بازگو می‌کنند، از هشتگ‌های محبوب و موسیقی‌های ترند گرفته تا تدوین‌های حرفه‌ای با نماهای متنوع. این فرایند نه‌تنها بیانگر سرمایه‌گذاری احساسی و زیباشناختی آن‌هاست، بلکه نوعی کار آرزومندانه نیز هست؛ تلاشی برای کسب دیده‌شدن، شنیده‌شدن، و تأیید در آینده.

هدف آن‌ها فراتر از درآمدزایی فوری است، آن‌ها می‌خواهند صدای خود را تقویت کنند و از جذابیت بصری محتوای تماشایی بهره ببرند.

با استفاده از قالب دید اول‌شخص، آن‌ها نوعی صمیمیت رابطه‌ای با مخاطب برقرار می‌کنند و لحظات آسیب‌پذیر خود را به اشتراک می‌گذارند. این عمل، نه‌تنها پیوند عاطفی می‌سازد، بلکه احساس همدلی و همبستگی نیز ایجاد می‌کند. با پیوند دادن تجربه‌های شخصی با احساسات مشترک، آن‌ها جنگ را از تجربه‌ای دور و ناآشنا، به داستانی قابل‌فهم تبدیل می‌کنند، روایتی که واقعیت‌های خصوصی جنگ را با هدف افزایش آگاهی عمومی و پاسخ‌گویی به اقتصاد توجه، هم‌راستا می‌سازد.

تولید محتوا برای مواجهه با جنگ، بخشی از زبان شبکه‌های اجتماعی

قدرت قالب دید اول‌شخص در روایت‌گری مشارکتی

اتخاذ قالب دید اول‌شخص به‌عنوان شیوه‌ای برای روایت مستند، نه‌تنها بازنمایی واقعیت جنگ را برای سازنده ممکن می‌سازد، بلکه دیگران را نیز توانمند می‌کند. دید اول‌شخص‌های مرتبط با اوکراین که ابتدا روایت‌هایی فردی بودند، اکنون به قالب‌هایی قدرتمند برای بازتاب روایت‌های گوناگون از جنگ تبدیل شده‌اند.

این نوع شاهدهای مشارکتی ثبت فجایع، ویرانی‌ها و پیامدهای جنگ، از توانایی تیک‌تاک برای شکل‌دهی به پیوندهای جمعی در بستر فرهنگ مشارکتی‌اش سرچشمه می‌گیرد. با تبدیل داستان‌های شخصی به صدایی جمعی و هم‌نوا، این پلتفرم تجربه‌های فردی را به روایت‌های همگانی بدل می‌سازد. داده‌های ما نشان می‌دهد که قابلیت‌هایی مانند کارهای مشترک به سازندگان این امکان را می‌دهد که دید اول‌شخص خود را با دیگران ترکیب کنند و نوعی آرشیو صوتی-تصویری از تجربیات کاربران بسازند.

این اتفاق نشان‌دهنده تغییری بنیادین در بازنمایی جنگ است؛ جایی که پلتفرم‌ها دیگر صرفاً «ابزارهای جنگ» نیستند بلکه در بازتعریف میانجی‌گری درگیری‌ها نقش فعال دارند. در این چشم‌انداز جدید، بازنمایی جنگ تنها بر اساس قابلیت‌های فنی پلتفرم‌ها شکل نمی‌گیرد، بلکه با شرایط اجتماعی-فناورانه‌ای که تولید و انتشار محتوا را هدایت می‌کند نیز درهم‌تنیده است.

دید اول‌شخص‌هایی که بررسی شده است نشان می‌دهند که چگونه سازندگان از تیک‌تاک برای مستندسازی روایت‌های شخصی خود در زمان جنگ بهره می‌گیرند و این نقش روزافزون پلتفرم در میانجی‌گری جنگ را برجسته می‌سازد. این تحول، پتانسیل دگرگون‌کننده‌ای دارد؛ تبدیل داستان‌های شخصی به شهادت‌های تأثیرگذار که از سوی رسانه‌های دیگر بازنشر می‌شوند و به‌عنوان شواهد معتبر جنگ درک می‌گردند.

در این روند، سازندگان به چهره‌هایی تأثیرگذار در صحنه ژئوپلیتیکی بدل می‌شوند؛ چراکه پلتفرم‌ها به آن‌ها مشروعیت سیاسی و اجتماعی می‌بخشند به‌ویژه در زمینه مهاجران. این فضاها به‌عنوان محل‌هایی حیاتی برای اشتراک «اطلاعات از درون» عمل می‌کنند؛ روایت‌هایی واقعی از مهاجرت که یادآور کنشگری‌های دیجیتالی هستند؛ روایت‌های مهاجرتی را گسترش داده و دغدغه‌های انسانی را ملموس‌تر برای عموم می‌سازند.

۲. بازنمایی از مناطق جنگی

عناصری مانند صداها از ارکان اصلی زیست‌بوم خلاقانه‌ تیک‌تاک به شمار می‌روند؛ چرا که چارچوبی چندمنظوره برای تولید محتوا فراهم می‌کنند و زمینه‌ای احساسی برای ارتباط عمیق با مخاطب به وجود می‌آورند. همان‌گونه که مجموعه داده‌های نشان می‌دهد، اینفلوئنسرهای جنگ کاربر محور با مهارت بالا از این عناصر برای جلب توجه و محبوبیت در پلتفرم بهره گرفته‌اند.

آن‌ها با هم‌راستا کردن محتوای خود با ترندهای خاص تیک‌تاک جایی که روایت‌های مبتنی بر میم غالب‌اند، احساسی از آشنایی و نزدیکی ایجاد می‌کنند که تعامل مخاطب را افزایش می‌دهد. در زمینه‌های غیرجنگی، تولیدکنندگان محتوا معمولاً از طنز، نقد کنایه‌آمیز، یا ساخت محتوای سرگرم‌کننده استفاده می‌کنند؛ اما اکنون این سبک به شیوه‌ای تازه برای مواجهه با جنگ بدل شده است؛ استفاده از کنایه برای به‌تصویر کشیدن خانه‌های ویران‌شده، خیابان‌های پر از آوار، و گفت‌وگوهای تلخ درباره عزیزان ازدست‌رفته، که به‌شدت مورد توجه کاربران قرار گرفته و به‌سرعت فراگیر شده‌اند.

استفاده از تولید محتوا برای مواجهه با جنگ، به بخشی از زبان پلتفرمی بدل و به گویشی خاص تبدیل شده است که به‌ویژه در میان «نسل زد» در تیک‌تاک، روشی برای دیده‌شدن و کسب توجه است.

تحلیل ها نشان می‌دهد که استفاده از تولیدات صوتی و استفاده از آهنگ در میان اینفلوئنسرها بسیار رایج است که در جنگ اوکراین به شکل عمده از سوی حساب کاربری یکی از سربازان ارتش اوکراین استفاده می‌شد. یک آهنگ مشخص که در طول دوره جمع‌آوری داده‌ها در بیش از ۹۶ هزار ویدیو به کار رفته بود، در اصل ضبط اجرای زنده‌ای است که در آن جمعیت با خواننده هم‌صدا می‌شود. این صدا اکنون به ابزاری قدرتمند برای بیان همبستگی و اندوه تبدیل شده است؛ به‌ویژه در واکنش به فقدان عزیزان. در آغاز جنگ، سازندگان این صدا را پذیرفتند تا احساسات حمایت از اوکراین را متحد کنند، پیامی که در میان سربازان، پناهندگان و جامعه جهانی طنین‌انداز شد.

به‌عنوان مثال، یک سازنده از این صدا استفاده کرد تا عکس‌هایی از زندگی‌اش قبل از جنگ را نمایش دهد. او با استفاده از ایموجی‌ها و تصاویر خانه‌های مختلف، داستانی احساسی از اندوه و آوارگی خلق کرد. با بهره‌گیری از یک صدای احساسی و محبوب، سازندگان موفق می‌شوند روایت‌های خود را هم‌سو با وضعیت فعلی نشان داده و درعین‌حال، به‌صورت راهبردی مخاطب را درگیر کنند.

همان‌طور که اشاره شد، بیشتر سازندگان از روش‌های مرسوم در تیک‌تاک به‌عنوان ابزارهای روایی تعاملی استفاده کردند تا مخاطب را به محتوای خود متصل کنند. این روش‌ها اغلب در قالب «چالش‌های رسانه اجتماعی» به‌کار گرفته می‌شوند، فعالیت‌هایی مشارکتی و سرگرم‌کننده که بر پایه تقلید از یک الگوی خاص بنا شده‌اند و به عنوان موتور محرک تعامل عمل می‌کنند و چرخه‌ای مداوم از بازآفرینی و باززمینه‌سازی را رقم می‌زنند که بیانگر خودِ سازنده است.

«سوزان سانتاگ» بر این باور بود که عکاسی جنگ به یک نمایش مصرف‌گرایانه تبدیل شده است؛ نمایشی که تصاویر قدرتمند آن فقط برای کسانی قابل درک است که سواد بصری لازم برای فهم قاب‌بندی عکاس را دارند. «جودیت باتلر» نیز استدلال می‌کرد که عکاس به مثابه یک سلاح عمل می‌کند؛ فردی که قدرت شکل‌دادن به درک عمومی از جنگ را دارد و آن را برای مخاطب دوردست «قابل مصرف» می‌سازد. در تیک‌تاک، این نمایش از رنج، چندرسانه‌ای و بازآفرینی‌شده برای برآورده‌کردن نیازهای خاص پلتفرم است.

سازندگان، واقعیت‌های جنگ را با تلفیق المان‌هایی مانند آهنگ‌های محبوب با تصاویر ویرانی به قالب‌های رایج تبدیل کرده‌اند. این شیوه نه‌تنها وحشت‌های دوردست را ملموس‌تر و قابل‌درک‌تر می‌سازد، بلکه آن‌ها را برای الگوریتم و مخاطب، مطلوب و جذاب نیز می‌سازد.

این سبک، بازنمایی جنگ را خلاقانه بازسازی می‌کند، اما در عین حال، حس انحصار نیز به وجود می‌آورد؛ زیرا محتوای تولیدشده به شکل عمده برای کسانی قابل فهم است که با زبان رایج شبکه‌های اجتماعی آشنایی دارند. این زبان مشترک اما گزینشی، به‌ویژه نزد کاربران جوان‌تر، طنین بیشتری دارد. با وجود این انحصار، این روش‌ها در ارتباطات جنگی بسیار مؤثر بوده‌اند.

برای نمونه، یک سازنده با تولید چنین ویدیوهایی، یک میلیون و ۳۰۰ هزار دنبال‌کننده جذب کرده و از سوی هم‌نسلانش با هزاران کامنت و صدها هزار اشتراک‌گذاری روبه‌رو شده است. روایت‌گری بومی تیک‌تاک، سازندگان محتوای دیجیتال را به دیده‌شدن در دنیای واقعی تبدیل می‌کنند. این دیده‌شدن، به نوعی کارآفرینی رسانه‌ای بدل می‌شود جایی که سازندگان از حضور دیجیتال خود برای کسب فرصت‌های ملموس بهره می‌گیرند؛ برخی به اتحادیه اروپا دعوت شده‌اند، در رسانه‌های بین‌المللی مطرح شده‌اند یا حتی نویسنده کتاب شده‌اند.

در این زمینه، تولید محتوا به سبک رایج و پذیرفته شده در شبکه‌های اجتماعی به کاتالیزورهای قدرتمند ارتباطات فرامرزی در دوران جنگ تبدیل می‌شوند؛ پل‌هایی میان کنشگری دیجیتال و نفوذ سیاسی.

در حالی که زلنسکی رئیس‌جمهوری اوکراین، از طریق کانال‌های رسمی توجه جهانی را جلب می‌کند، اینفلوئنسرهای جنگ با زبان و قالب‌هایی که در زندگی دیجیتال روزمره مخاطبان نهادینه شده‌اند، به شیوه‌ای فوری و شخصی با نسل جوان ارتباط برقرار و آن‌ها را بسیج می‌کنند.

منبع: ایرنا

پایان/

۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 33380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 8 =